سلام فسقلی مامان که الان واسه خودت خانمی شدی
امروز رفتم سنو و این اخرین دیدار از پشت مانیتور بود خوشکلم بزرگ شده بود وزنت امروز تو هفته 39 سه کیلو و پنصد و بیست و یه گرم بود قربون اون یه گرمت
مامانی منو ببخش که یکم واسه بالا رفتن وزنت دپرس شدم اخه فکر میکنم واسه زایمان هم من اذیت میشم هم تو
اومدم از خودت بخوام با اون قلب کوچیکت دعا کنی همین روزا صحیح و سالم بیای پیشمون و نیازی به عمل و زایمان مصنوعی یعنی همون امپول فشار نباشه
جمعه هم مامان جونت اومد پیشم هی میگه پس چرا خبری از کوچولو نیست میدونستم طاقت نمیکنه تو به موقع بیای
در واقع همه این روزا منتظر تو هستن
اما خودم با اینکه دوست دارم هرچه زودتر ببینمت! ولی یه جورای دلم گرفته ...
از اینکه دیگه تو شیکمم نباشی و بهم لگد بزنی دلم گرفته ...!
از اینکه فقط مال من نباشی دلم گرفته ...!
از اینکه دوران باهم بودنمون هم نفس بودنمون به این زودی گذشت دلم گرفته ...!
اما با همه این دلتنگیا مشتاقانه منتظر امدنت هستم فرشته کوچیک من
منتظر دیدن دستای کوچیکت
پاهای نازو کوچولوت
منتظرتم عشق من .دخترکم ...تکیه ای از وجودم
نظرات شما عزیزان:
ممنون
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ کامنت گذاری آنلاین در وبلاگ ها با بلاگــ لیچ : http://www.blogleech.com